Farsi Dictionary
Farsi - English Dictionary
Persian Dictionary
Farsi English Translation
Share
|
Dictionary
Text Translation
Tools
Resources
Contact Us
Help
Farsi - English Dictionary
Farsi - English Translation
Word
Farsi » English
Translations for "بی قرار"
Func.
Word
Definition
Pron.
A
بی قرار
restless
A
بی قرار
variable
A
بی قرار
fidgety
A
بی قرار
disquiet
A
بی قرار
hectic
A
بی قرار
restive
A
بی قرار
lubricious
A
بی قرار
agog
Farsi » English
Indirect translations for "بی قرار"
Func.
Word
Definition
Pron.
V
ارتباط بر قرار کردن
communicate
N
ارزش قرار دادی
default value
ADV
از این قرار
thus
PREP
از قرار
at
ADV
از همان قرار
accordingly
N
انتخاب قرار دادی
default option
PHR
آیا قبلاً برای این مشکل تحت درمان قرار گرفته اید؟
treat: Have you previously been treated for it?
V
بازیچه قرار دادن
trifle
V
با قرار داد استخدام کردن
indenture
V
بالا قرار گرفتن
surmount
A
بالا قرار گرفتنی
surmountable
V
بالش وار قرار گرفتن
pillow
V
با نظر مساعد مورد بحث قرار دادن
talk up
N
بچهای که مورد مواظبت قرار میگیرد
nursling
V
بر پشت چیزی قرار گرفتن
back
N
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قرار دارد
teethridge
V
بصورت مسند قرار دادن
predicate
A
بطرز خوبی مورد عمل قرار گرفته
well-handled
V
بطور توالی قرار گرفتن
succeed
V
بطور دنج قرار گرفتن
snug
V
بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
N
بلوری که در جوف بلور دیگر قرار دارد
endomorph
V
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
overexpose
V
بی قرار بودن
fidget
V
بی قرار بودن
shuffle