Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |
Word
Farsi » English Translations for "تجزیه شده"
Func. Word Definition Pron.
A تجزیه شده decomposed

Farsi » English Indirect translations for "تجزیه شده"
Func. Word Definition Pron.
N اسباب مخصوص تجزیه کمی و کیفی قطب polarograph
N اسبابی که جهت اندازهگیری حجمی و تجزیه گازها بکار میرود eudiometer
N استاد تجزیه analyst
N اشتغال بمطالعه حیات و تجزیه و تحلیل موجودات زنده biologism
V با تجزیه ازمایش کردن analyze
V با تجزیه ازمایش کردن analyse
V بوسیله آب تجزیه شدن hydrolyze
V بوسیله تراوش تجزیه کردن osmose
V بوسیله نفوذ تجزیه کردن osmose
V به یون تجزیه کردن ionize
N تجزیه analysis
N تجزیه parsing
N تجزیه anatomy
N تجزیه decomposition
N تجزیه disintegration
N تجزیه dissociation
N تجزیه dissection
N تجزیه sequestration
N تجزیه dissolution
N تجزیه resolution
N تجزیه breakup
N تجزیه shakedown
N تجزیه refraction
N تجزیه severance
N تجزیه بوسیله اب hydrolysis