Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |
Word
Farsi » English Translations for "خط ساحلی"
Func. Word Definition Pron.
N خط ساحلی coastline
N خط ساحلی tide water

Farsi » English Indirect translations for "خط ساحلی"
Func. Word Definition Pron.
N اب ساحلی offing
N ابهای ساحلی territorial waters
N استان بحری یا ساحلی maritime province
N بندر ساحلی دریا seaport
N پلیس ساحلی shore patrol
N پناهگاه ساحلی دامنه کوه cove
N تپه ساحلی links
N تجارت ساحلی cabotage
N تخته سنگ ساحلی در جزیره cay
N تخته سنگ ساحلی در جزیره kay
N تفرجگاه ساحلی marina
N توده شن ساحلی dune
N دیوار ساحلی quay
N دیوار(ساحلی) bulwark
N زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد polder
N زمین ساحلی دستخوش جزر ومد tideland
A ساحلی coastal
A ساحلی littoral
A ساحلی riparian
N شهر ساحلی seaport
N شیارهای ساحلی دریا rill
A قسمت ساحلی دریا offshore
N کرجی ساحلی landing craft
N کشتیرانی ساحلی cabotage
N مرغ ساحلی نوک دراز phalarope