Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |
Word
Farsi » English Translations for "زنده"
Func. Word Definition Pron.
A زنده live
A زنده alive
A زنده living
A زنده lively
A زنده fresh
A زنده vivid
A زنده quick

Farsi » English Indirect translations for "زنده"
Func. Word Definition Pron.
N ادم دل زنده و شاداب galliard
N ادم شب زنده دار night owl
N ازمایش میکروسکپی بافت زنده biopsy
N اشتغال بمطالعه حیات و تجزیه و تحلیل موجودات زنده biologism
N انرژی و زنده دلی vitality
N انسان زنده شد zombi
N انسان زنده شد zombie
N اهک زنده quicklime
N ایجاد موجود زنده از مواد بیجان abiogenesis
V با خاطرات زنده ماندن live down
V باز زنده ساختن revitalize
A باندازه شخص زنده life-size
V بیشتر زنده بودن از outlast
V بیشتر زنده بودن از outlive
V بیشتر زنده بودن از survive
A تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده proprioceptive
N تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات metabolism
N ترکیب موجود زنده organism
N تشریح جانور زنده vivisection
N تشریح زنده vivisection
N تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده biosynthesis
N جرم زنده protoplasm
N جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند live box
N حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری transmigration
INTRJ زنده باد viva!