Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |
Word
Farsi » English Translations for "صورت"
Func. Word Definition Pron.
N صورت face
N صورت visage
N صورت physiognomy
N صورت hue
N صورت muzzle
N صورت figure
N صورت form
N صورت shape
N صورت aspect
N صورت sign
N صورت facies
N صورت picture
N صورت effigy
N صورت list
N صورت roster
N صورت roll
N صورت schedule
N صورت invoice
N صورت phase
N صورت file

Farsi » English Indirect translations for "صورت"
Func. Word Definition Pron.
V از صورت افسانه بیرون اوردن demythologize
PHR آیا کلینیک شما آزمایش ایدز را به صورت ناشناس انجام می دهد؟ test: Does your clinic give anonymous AIDS tests?
A با صورت برافروخته از غضب و خشم bold-faced
ADV با صورت رو بپایین facedown
V بشکل صورت فلکی درامدن constellate
ADV بهر صورت whether or no
ADV بهر صورت whether or not
N پودر صورت powder
N تبدیل صورت transformation
N تبدیل صورت transfiguration
V تغییر صورت دادن transfigure
V تمیز کردن سر و صورت دادن به smug
N تور صورت veiling
N تیغ صورت تراشی razor
N جانور سفید صورت white face
N جای زخم در صورت gash
N جراحی و از بین بردن چین و چرک صورت facelifting
N جسمی که مستعد تبدیل بچند صورت یا ماده باشد allotrope
N جوش صورت burble
N جوش صورت و پوست acne
N جوش کوچک در صورت blackhead
A دارای سر نسبتا کوتاه و صورت پهن orthocephalic
A دارای صورت کار عملی businesslike
A دارای صورت ناهنجار و زننده ill-favored
CONJ در صورت providing