Farsi Dictionary
Farsi - English Dictionary
Persian Dictionary
Farsi English Translation
Share
|
Dictionary
Text Translation
Tools
Resources
Contact Us
Help
Farsi - English Dictionary
Farsi - English Translation
Word
Farsi » English
Translations for "پسر دختر"
Func.
Word
Definition
Pron.
N
پسر دختر
grandson
Farsi » English
Indirect translations for "پسر دختر"
Func.
Word
Definition
Pron.
PRON
ان دختر یا زن
she
NPR
هفت دختر اطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند افسانه
Pleiades
N
پسردایی یا دختر دایی
cousin
N
پسرعمو یا دختر عمو
cousin
N
تصویر دختر زیبا
pin-up
N
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Electra complex
N
دختر
daughter
N
دختر
girl
N
دختر
girlie
N
دختر
wench
N
دختر
lass
N
دختر
lassie
N
دختر
gal
N
دختر
gill
N
دختر
sister
N
دختر
sis
N
دختر
sissy
N
دختر
maid
N
دختر
quean
N
دختر
periwinkle
V
دختر بازی کردن
wench
N
دختر باکره
maiden
N
دختر برادر یا خواهر و غیره
niece
N
دختر بور
colleen
N
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یا پرتقال
infanta